رقابت میان فرهنگ و صنایع دستی ایرانی اسلامی و فرهنگ و صنایع غربی
سالهاست رسانه های قدرت یافته ی دنیا و ابزار تبلیغاتی آنها در تلاشند تا سلایق مردم کشور های مختلف را به سمت مدرنیته بکشانند . با بررسی و مطالعه ی فعالیت های این رسانه ها در سده ی اخیر به نظر میرسد آنها برای نیل به این هدف سه مرحله را ترسیم و دنبال کردند و تا حدود زیادی هم موفق بوده اند .
این سه مرحله عبارت است از جداسازی اقوام و ملت های گوناگون از فرهنگ هایشان ، ترغیب ایشان به فرهنگ مدرن و تبدیل کردن ایشان به مردمی مصرف گرا .
رسانه های غربی و فرهنگ غربی که قرن ها منافع خود را از راه استعمار و بهره برداری توام با حیله از کشورهای جهان سوم تامین کرده بودند با تلاش برای تحقق این سه مرحله در واقع تلاش کردند تا آخرین تیر برای برده کردن دائمی همه ی اقوام را شلیک کنند . در ادامه راهکار های این رسانه ها برای تحقق هر یک از مراحل ذکر شده و آثار تحقق این مراحل و تاثیر آن بر فرهنگ ایرانی اسلامی و صنایع دستی ایرانی را مورد بررسی قرار میدهیم .
مرحله ی اول ، جداسازی ملت ها از فرهنگ هایشان
مهم ترین ابزار فرهنگ سلطه جوی غربی و رسانه هایش برای جداسازی ملت ها از فرهنگ هایشان ، القای عقب افتادگی فرهنگ های ملت ها و در عین حال نمایش دروغین پیشرفت های محیرالعقول فرهنگ غرب بود .
اساسا باید توجه داشت که فرهنگ هر ملتی ، بر اساس ویژگی های ایشان ، ظرفیت ها ، توانمندی ها و نیاز های ایشان ، طی قرن های متمادی شکل گرفته است . بنابراین ابعاد مختلف این فرهنگ دیرینه ، پاسخگوی ابعاد مختلف نیاز های ملتی است که دائما در حال اصلاح و بروزرسانی فرهنگ خویش است .
به عنوان مثال در فرهنگ ما یعنی در فرهنگ ایرانی اسلامی ، مهارت های خانوادگی و فامیلی رواج داشت . فرزند یک خانواده بعد از اتمام سن کودکی به شغل و حرفه ی خانوادگی مشغول میشد . در فرهنگ ما دغدغه ی اشتغال برای فرزند وجود نداشت بلکه دغدغه ی اصلی خانواده ، ایجاد مهارت بیشتر در فرزند بود و در نتیجه حرفه و تولیدات نیز روز به روز در حال پیشرفت و مطابقت با نیاز های مردم بود .
اما با پیشرفت و و تحقق مرحله ی اول سلطه ی ظالمانه فرهنگ غربی یعنی جداسازی ملت ها از فرهنگ هایشان بوسیله ی القای دروغین عقب ماندگی فرهنگ های اصیل و القای دروغین پیشرفت فرهنگ غربی ، آثار سوء این فرهنگ بی مایه خودش را نشان داد .
سالهاست که حرفه های اصیل ایرانی از پیشرفت و مطابقت با نیاز های بروز جامعه ، جا مانده اند ، صنایع دستی ایرانی که اقتصاد خانواده ها را تامین میکرد ، جای خود را به صنایع صنعتی خارجی داده . گروهی از کالای ایرانی اصیل به کالای بلااستفاده و بی ارزش تبدیل شده و گروهی نیز به کالای لوکس ، تزئینی و غیر کاربردی مبدل گشته است .
با ترویج فرهنگ غربی و جابجایی ارزش های اصیل ایرانی با ارزش های بی مایه ی غربی ، جوان های آسیب دیده از این هجمه ، از خودباوری و اعتماد به نفس برای تولید محصول مورد نیاز هم وطنانشان ، صرف نظر کرده اند و به تنبلی و مصرف گرایی روی آورده اند . دیگر مهارت داشتن ارزش نیست بلکه مدرک و ریاست و پشت میز نشینی ملاک ارزش قرار گرفته است .
اما شاید این سوال مطرح شود که چگونه فرهنگ غربی اینگونه بر مغز و روح بعضی افراد استیلا یافته است .
خوشبختانه پاسخ به این سوال ، بسیار امیدآفرین است چرا که پایه و اساس ترویج فرهنگ غربی از جنس دروغ است و دروغ نتیجه ای جز شکست ندارد .
غربی ها برای متوقف کردن تولید در کشور هایی که از لحاظ ثروت های ملی مانند نفت ، معادن و سایر ظرفیت ها غنی هستند و همچنین برای ایجاد فرهنگ مصرف گرایی صرف در این کشور ها دست به القای دروغین عقب افتادگی ایشان زده اند و تلاش کرده اند فرهنگ بی مایه ی خود را بعنوان بهشتی پیشرفته نمایش بدهند . این تلاش برای نمایش دروغین ، شاید به قصد معامله ی نفت و معادن و سرمایه های ملت ها در مقابل کالای مدرن تولید آنهاست . به این صورت که آنها معتقدند اگر ملت ها ، خودشان نیاز خود را تامین نکنند ، ناچار برای تامین نیاز هایشان به غرب روی می آورند و غرب هم با ارزشمند نشان دادن کالای کم ارزش اما بی رغیب خود ، نفت و معادن آنها را در ازای کالای مدرن معامله میکند .
البته این روش را در صورتی اجرا میکنند که روش اول برایشان ممکن یا بصرفه نباشد . روش اول ایشان براه انداختن جنگ داخلی در کشور های ثرتمند و دزدی آسان است . مانند جنگی که در سوریه و افغانستان و عراق و … راه انداختند ، سلاح فروختند و معادن را دزدیدند .
شاید بپرسید چرا در عبارت القای دروغین عقب افتادگی فرهنگ های غنی و القای دروغین فرهنگ پیشرفته ی غربی از تعبیر دروغین استفاده میکنیم ؟!
پاسخ این سوال را باید در سانسور های گسترده ی رسانه های غربی دنبال کنیم . رسانه های غربی زیبایی های فرهنگ اصیل ایرانی – اسلامی را سانسور میکنند و ضعف های این فرهنگ را صدهابار ب
زرگنمایی میکنند . در مقابل ، ضعف های فرهنگ ورشکسته ی خود را سانسور میکنند و نقاط قوت اندکشان را هزاران برابر بزرگ تر نمایش میدهند .
پیشنهاد میکنیم سری به طراحی دکوراسیون های غربی بزنید . طراحی هایی خالی از معنا ، تهی از احساس و فقیر به معنای واقعی . در طراحی دکوراسیون های غربی تنها معیاری که اهمیت دارد ، نظم در طراحی و اجراست . همین فقر فرهنگ و تهی بودن از معنا در طراحی است که در برهه ای منجر به تنه زدن صادرات فرش ایرانی به صادرات نفت میشود . شاید اگر بخواهیم دلیل این امر را در یک جمله بیان کنیم ، میتوان گفت به همان میزان که دولت های غربی تشنه ی نفت و معادن هستند ، مردمشان نیز تشنه ی فرهنگ و هنر شده اند .
این تشنگی در مردمی که در ظاهر و در تبلیغات ، به اوج مدرنیته رسیده اند نشان میدهد غرب در فرهنگ به بن بست رسیده است . اما چرا ؟
بغیر از دروغ پردازی و حیله ، چه عاملی باعث شکست این فرهنگ شد ؟ بدون تردید عوامل زیادی باعث این شکست شده است اما آن عاملی که در این مقاله قصد داریم به آن بپردازیم ، بُعد هنری و صنعتی است .
هنر و صنایع مورد نیاز انسان ها در طول تاریخ همواره بر اساس نیاز های انسان ها در ابعاد مختلف انسانی مورد طراحی و تولید قرار میگرفته است . به عنوان مثال کوزه ای سفالی ، طوری طراحی میشد که با جنس پایه اش نیازهای محیطی مثل نیاز به آب سرد در هوای گرم را تامین کند ، با اندازه ها و ابعاد بکاررفته اش به نیاز های مادی مثل بهداشت پاسخ دهد ، با نقش و طرح اش نیاز روحی و معنوی انسان را تامین کند و با نقاشی و رنگ هایش احساسی مثل احساس شادابی و تلاش را در انسان تقویت کند .
اگر چه این تنها یک مثال از دریای عظیم فرهنگ و صنایع ماست اما نشانه ای از وجود حکمت در آن است . حکمتی که در فرهنگ غربی منحرف شد و پس از مدتی به کلی حذف شد .
این انحراف در کالای خاصی منحصر نمیشود ، بلکه در طراحی و تولید تمام صنایع غربی ریشه دوانده است . البته بن بست فرهنگ غربی را باید به فال نیک گرفت چرا که ظرفیتی ایجاد کرده است برای رشد مجدد و اوج گیری صنایع ، صنایع دستی و هنر و فرهنگ ایرانی .
اصولا باید جهت جلوگیری از اطاله ی کلام ، از مثال ها و مقایسه های زیاد دست شست ، اما مقایسه ی گروه کلایی زیور آلات و فلز های گرانبها در دو فرهنگ ایرانی-اسلامی با فرهنگ غربی خالی از لطف نیست .
در فرهنگ ما یعنی فرهنگ ایرانی-اسلامی ، استفاده از زیور آلات ، صرفا منحصر در ارزش مادی نیست . فخر فروشی مذموم است و اشرافی گری و سلطه جویی نشانه ایست از حقارت ذاتی انسان .
به همین سبب ، در زیورآلات ایرانی ، مهم ترین ملاک ارزش گذاری هنریست که در زیورآلات بکار گرفته شده است . مثل حکاکی آیات قرآن و اسامی ائمه معصومین علیهم السلام روی نگین هایی که ارزش معنویشان بیش از ارزش مادی شان است . همچنین رکاب های نقره ی دست سازی که گاهی هم به هنر قلمزنی مزین شده اند ، در بعضی موارد ارزششان از طلا و الماس هم بالاتر است . چرا که انگشتر عقیق نشانه ای از ایمان خوانده شده و ذکر حکاکی شده بر آن برای پاسخیست برای نیاز به ذکر در وجود انسان .
این ارزش ها در ادبیات فرهنگ غربی بی معنا و بی مفهم است . چرا که آنها طلا میپسندند و الماس . طلا نشانه ی فخر آنهاست و الماس سلطنت شان را نشان میدهد . آنها به معنویت سنگ اهمیت نمیدهند و ملاکشان برای ارزش گذاری کمیابی است ، نه زیبایی . نه هنر و نه معنا …
فرهنگ غربی و رسانه هایشان ، که متاسفانه تنها به دنبال منفعت مادی خویش بودند ، بدعتی عجیب و بی سابقه را در هنر و صنایع بوجود آوردند . این بدعت عبارت است از حذف معنا و معنویت از صنایع تولیدی و نادیده گرفتن نیاز روحی و معنوی انسان ها . شاید به همین دلیل است که آنها به خود اجازه میدهند حقوق مسلم جوامع و ملت ها را بکلی نادیده بگیرند و مرتکب ظلم هایی بی سابقه در تاریخ بشوند و بعد هم با وارونه نشان دادن حق و باطل خود را تبرئه کنند .
سوالی که در این مرحله باید از خودباختگان فرهنگی پرسید این است که چگونه میتوان ارزش های والای فرهنگ غنی ایرانی اسلامی را ندید ؟
ترغیب ملت ها به فرهنگ مدرن
مرحله ی دومی که غربی ها برای سلطه ی فرهنگی ترسیم کرده اند ، ترغیب ملت ها به فرهنگ غربی است . همانطور که بیان شد صنایع غربی ، نسبت به جامعیت و ابعاد گوناگون صنایع فرهنگی اصیل ، نه تنها مزیتی ندارد بلکه ضعف های بی شماری دارد اما آنچه به این صنایع ، اعتبار ظاهری بخشیده و باعث موفقیت های نسبی شده سه عامل است . باید توجه داشت این سه عامل بصورت توامان توانسته اند تاثیر گذار باشند و اگر حتی یکی از این عوامل وجود نداشت ، بدون تردید ، اوضاع جهان به شکل دیگری پیش میرفت .
عامل اول عبارت است از پیشرفت صنعتی
صنایع غربی ، اگرچه منحصرا در بعد مادی پیشرفت داشته اند ، اما آنچنان پیشرفتی داشته اند که چشم ها را به خود خیره کرده است و طبیعت کنجک
او بشر میخواهد دائما شاهد پیشرفت جدیدی باشد . اگرچه سرعت گرفتن پیشرفت در صنایع غربی مدیون استعمار ها و جنایات و دزدی بی سابقه ی آنها از کشور ها و ملت هاییست که بعضا قرن ها نقش گاو شیرده غرب را بازی کرده اند ، اما با این وجود به لطف دو عامل دیگر ، غربی ها توانسته اند همچنان یکه تاز پیشرفت مادی باشند .
عامل دوم ، بی رقیب شدن این صنایع
دومین عاملی که موفقیت نسبی فرهنگ غرب را به ارمغان آورده عبارت است از حذف ظالمانه ی رقبا از بازار فرهنگی و صنعت دنیا .
تصور کنید در یک مسابقه ی اسب دوانی ، بجای رقابت سالم ، اسب شما را مورد تیر اندازی قرار دهند ، تغذیه ی اسب تان را هم مسموم کنند و از هر حیله ی ناجوانمردانه ای برای متوقف کردن تمرین های اسب شما دریغ نکنند .
در این صورت برای پیروزی در مقابل اسب شما در میدان مسابقه ، اگر الاغ و قاطر هم به میدان بیاورند ، پیروز است .
کشور هایی که طی قرن های متمادی یکه تاز پیشرفت علم و صنعت و فرهنگ بودند ، مدتی قریب به سیصد سال است که مورد وحشیانه ترین ظلم ها قرار گرفته اند . طبیعتا غلبه ی فرهنگی بر چنین ملتی بیش از هر عاملی ، مرهون ظلم و فساد است ، نه رقابتی عادلانه .
عامل سوم ، تبلیغات دروغین رسانه ای
همانطور که بیان شد ، رسانه های غربی که تنها ، ابزاری برای پیشبرد اهداف غربِ سلطه جو هستند ، دهه هاست که بدنبال ترویج فرهنگ غربی هستند و برای نیل به این هدف هر طور توانسته اند ضعف ها ی خود و نقاط قوت سایر ملت ها را سانسور کرده اند . در عین حال ضعف های کوچک ملت ها را بسیار بزرگ شمرده اند و با تمام توان برای سرایت بیماری هایی به نام خودباختگی فرهنگی و غرب زدگی ، تلاش کرده اند .
آنها با تمام استعداد و توان شیطانی خود کوشیده اند تا تصویری خیالی و غیر واقعی از خود به دنیا نشان دهند . در واقعیت ، بی سابقه ترین جنایات را علیه بشر کرده اند و در تبلیغاتشان خود را حامی حقوق بشر نامیده اند . در واقعیت دنیا را به فقر و ویرانی و تحریم محکوم کرده اند و در تبلیغاتشان خود را ناجی دنیا معرفی کرده اند .
این سه عامل ، همزمان باعث شده است تا افرادی در ملت ها به فرهنگ غربی اشتیاق نشان دهند اما تردیدی نیست که ظلم و دروغ پایدار نخواهد ماند و بزودی این فرهنگ سراسر ابتذال ، به انحطاط کشیده خواهد شد .
سومین مرحله ای که غربی ها برای تحقق هجمه کامل فرهنگی و به بردگی گرفتن ملت ها برای خود ترسیم کرده اند ، عبارت است از مصرف گرا کردن ملت ها .
طبیعتا بعد از سرایت کامل بیماری خودباختگی و بیماری غرب زدگی ، بیماری مصرف گرایی مطلق بروز پیدا خواهد کرد . در این مرحله نوبت به فروش محصولات و صنایع غربی به ملت ها با قیمتی گزاف و خرید غیرمنصفانه ی ثروت های ملی آنهاست .
این نقشه که ظاهرا به قول معروف ، مو لای درز آن نمیرود ، به برکت انقلاب اسلامی با مقاومت شدید مردمی از سراسر دنیا تحت پرچم مقاومت مواجه شده است . امروزه با تلاش بی دریغ مردم مومن زمانه ی ما راه سلطه ی نظامی و استعمار و استثمار مادی و فرهنگی بر کشور و فرهنگ ما بسته شده است و ظرفیتی ایجاد شده است برای خودباوری و پیشرفت .
امید میرود مردم و جوانان مومن انقلابی ایران عزیز همانگونه که در دهه های گذشته در عرصه ی جنگ نظامی ، جنگ علمی و … خالصانه حضور یافتند و صحنه ی بازی دشمن را به نفع ایران اسلامی بر هم زدند ، بار دیگر در این جنگ فرهنگی-اقتصادی حضور یابند و با درک و تشخیص صحیح قدمی در راستای پیشرفت صنایع کشور و علی الخصوص پیشرفت صنایع دستی ایرانی بردارند .
ما در مجموعه ی کارگاهی و فروشگاهی جواهرسرا به سهم خود تلاش میکنیم تا نقش صنایع دستی در اقتصاد کشور را پررنگ تر و کاربردی تر کنیم و در این مسیر از نظرات هم وطنان عزیز بهره خواهیم جست .